یاری اندرکس نمی بینم یاران را چه شد
من ونوه ام کیمیا
خاطرات
جمعه 11 مهر 1393برچسب:, :: 19:17 ::  نويسنده : علی اصغر حیدری

 یاری اندرکس نمی بینم یاران راچه شد   دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست   خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی   حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست   تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار   مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند   کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست   عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت   کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمی‌داندخموش   از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد



درباره وبلاگ

اینجانب علی اصغرحیدری در نظردارم خاطراتم را با نوه عزیزم کیمیا جون در این وبلاگ قرار دهم امید وارم کار مفیدی باشد.
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان من ونوه ام کیمیا و آدرس kimiya90.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 27
بازدید هفته : 87
بازدید ماه : 87
بازدید کل : 61728
تعداد مطالب : 47
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1